یک روز ....یک شعر
سلام بهترینم....امروز برات یه شعر دارم که یادم نمیاد کجا خوندمش ولی چون خیلی با احساس ولطیف بود یادداشتش کرده بودم تا دوباره بخونمش....دیشب لابلای ورقهام پیداش کردم به دلم اومد که برای تو بنویسم شاید روزی از خوندنش لذت بردی واز همه مهمتر ازش درسی هم گرفتی.....پس بیا با هم بخونیمش نازنینم .... کودک همسايه مي خندد خانه همسايه را باغي است مالامال رنگ و بوي چهره ها رنگ گل و خوشخوي مردمانش صبح با آواز مرغان و شميم نسترنها روي مي شويند خانه همسايه را آوازها شاد است در ميان خويش از پاکي و بهروزي سخن گويند خانه همسايه آري سبز و آباد است ...
نویسنده :
مامان کیانا
22:25