كياناكيانا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

كياناي مامان

کیانا و جشنواره انارررررررررررررررررررررررررررررررررر

1390/8/6 22:25
نویسنده : مامان کیانا
1,747 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به روی ماه گل دخترم.......الهی هزار بار فدای قد وبالات بشم...این روزا  ثانیه به ثانیه در حال تغییر ی ....انقدر که گاهی وقتا نمیدونم از خوشحالی بزرگ شدن و رشد سریع تو خوشحال باشم ...یا از گذران تند وبی وقفه روزها ناراحت......ولی هرچه که هست از سلامتی وشادابی تو هزاران هزار بار خوشحالم و....شکر گزار......

امروز  میخوام برات از انار  بگم....وای که هنوز  نگفته دلم آب افتاد...

آخه خوردن انار توی خانواده ما ارثیه....همینکه اواخر شهریور ماه میرسه انار جزء میوه  اصلی خونمون میشه تا آخرای پاییز...دلیل اصلیش هم آقاجونیه که عاشق اناره ...از وقتی یادم میاد خاطره انار خوردن آقاجونی توی ذهنمه...آخه اینقدر با ولع انار میخورد که منم ناخودآگاه باهاش همراه میشدم...تازه انار خوردنش برنامه داشت و داره....مثلا هرروز بعد از نماز  صبح یه دونه انار میخوره ومیگه برای تصفیه خون خیلی مفیده ......یا اینکه خیلی منظم و تمییزانار میخوره  جوریکه حتی یکدونه هم از دستش نمی افته...اونموقع ها هروقت باهم انار میخوردیم به من  میگفت ((  انار  میوه بهشتیه ...هر دونه اش که بیفته زمین آدم دیگه بهشت نمیره...))منم همش مواظب بودم از دستم چیزی نریزه ....نکنه یه وقت از بهشت رونده بشم......

کاش بهشت رفتن به همین آسونی بود.....خلاصه که خوردن انار همینطوری بود که جزء جدانشدنی زندگی ما شد....حالا تو هم که بیشتر وقتا پیش آقاجونی اینا هستی برای خودت یه انار خور حرفه ای شدی....تا انار  میبینی با اون زبون شیرینت میگی (آقاجونی داد ...)

 چند روز پیش یه گزارش از تلویزیون پخش شد راجع به جشنواره انار....با خاله اینا کنجکاو شدیم که بریم اونجا...همه میگفتن واجبه که آقاجونی رو ببریم ......خلاصه به اتفاق رفتیم...اونم با مترو که باعث شد تو خیلی ذوق زده بشی ...هرچند کم وکسری زیاد داشت ولی رویهم رفته بد نبود...انواع واقسام انار ها از شهرهای مختلف وانواع رب انار و.....تو هم که همش میگفتی (اینا اناره...آقاجونی داد)خلاصه یکساعتی اونجا بودیم...منم طبق معمول یه رب انار ترش خریدم ....جای همه خالی....عسل مامان تو هم  خیلی دوست داری... هی انگشت میزنی ومیخوری...بهش میگی لباشک ....

اینم چند تا عکس یادگاری از جشنواره انارررررررررررررررررررررررررررر

kiana

 

kiana

kiana

kiana

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

baba kamran
6 آبان 90 16:09
nanaze baba...to anare zendegie maii...hamisheh bash ke budane ma ba to maana dareh
میترا
7 آبان 90 2:26
به منم ربِ انار بده کیانا جون
خاله خانوم
7 آبان 90 8:05
آخ آخ عزيز خاله تو ديگه همه چيز تمومي....انار ولواشک و.....قربونت برم شيرين تر از عسل
مامان مليكا
7 آبان 90 10:04
سلام مدتي بود فرصت نشده بود بيام امروز ديدم واي كلي چيزهاي نخونده دارم خاله قربون اون لواشك خوردنش بره ايشالا هميشه خوش باشيد
رضا
7 آبان 90 11:55
سلام....چند وقتي نبودم ...منم مثل مامان مليکا خانوم مطلب نخونده زياد داشتم....ولي همه رو خوندم ولذت بردم...چقدر زيبا خاطرات کودکي خودتون ودخترتون رو به تصوير ميکشين...ظريف وبي آلايش
شيده
7 آبان 90 13:01
امان از دست اين مادر ودختر با اين کاراي جالبشون
مامان دیانا
7 آبان 90 15:09
سلام مامانی دلمون آب شد سر کاری حالا تا برسیم خونه چکار کنیم ماشاا... به این دخمل خوشگل و خوش تیپ نوش جونت عزیزکم بوسسسسسسسسسسسس
مهرناز مامان امین حسین
8 آبان 90 11:13
خوش بحالتون رفتید نمایشگاه انار حتما خیلی جالب بوده نوش جون کیاناجون چند تا انار خوردی


مامان پارسا
9 آبان 90 0:15
من اصلاً متوجه نشدم که کجا نمایشگاه گذاشتن از تو وب زهرا نازنازی فهمیدم خداروشکر که خوش گذشته
مامان حسین
9 آبان 90 10:39
سلام وای دهنم اب افتاد.
مامان گیسو
13 آبان 90 14:37
ای جانممممممم ماشاا... چه نازه خوش به حالتون بوسسسسسس