این روزهای شاد......
دختر برگ گلم سلام.....
امروز اومدم تا برات بگم به امید خدا روزهای شادی رو پیش رو داریم......مهمتر از همه اینکه دیگه چیزی تا آغاز سال جدید نمونده وبوی خوش عید نوروز رو از حالا میشه حس کرد......همینکه در تدارک یه تغییر باشی حالا هر چند کوچک، بهت یه دنیا امید وشادی هدیه میکنه که تا مدتها میتونه شور وشوق ادامه زندگیت باشه......نازنینم خوشبختی ثمره همین دلخوشی ها وشادیهای کوچیکه وبس.....
حالا از صدای پای نوروز که بگذریم آخر این هفته دو تا عروسی دعوت شدیم......
روز چهارشنبه عروسی نوه خاله باباجون
روز پنج شنبه عروسی دوست وهم دانشکده ای گلم (شیده)
خلاصه که سرمون حسابی شلوغه......منم از دیشب شروع کردم به آماده کردن لباسا ووسایل لازم برای رفتن به عروسی!!!!!!!!!!!!!!! آخه من عادت دارم هرجا بخوام برم یا هرکاری رو بخوام شروع کنم باید از چند روز قبل مقدماتش آماده بشه تا روز موعود دچار سردرگمی ودستپاچگی نشیم.......از لباس گرفته تا کیف وکفش وزیور آلات وجوراب و....همه رو سر جای مشخص گذاشتم تا راحت وآسوده بتونیم حاضر بشیمو بریم عروسی......
عسل مامان اینا رو گفتم تا بدونی نظم وترتیب والبته برنامه ریزی همیشه انجام کارای سخت رو آسون میکنه...این بزرگترین درسیه که من از زندگی کارمندی گرفتم.....
امیدوارم این روزها برای همه روزهای شاد وسرشار از خوشی باشه وبه ما هم خوش بگذره..........هرچند که مطمئنم همینطوره آخه تو دیگه برای خودت خانومی شدی و دلواپسی من از بابت اذیت شدنت توی مراسمهای بزرگ کمتر شده.....
حالا دیگه خودت هم دوست داری بیشتر توی جمع حاضر بشی ومن به این روحیه اجتماعیت و زود ارتباط برقرار کردنت افتخار میکنم ،بزرگ کوچکم
قول میدم با عکسای قشنگ وخاطرات خوب با تو بودن برگردم وبرگهای این دفتر خاطرات مجازی تورو پرکنم......پس تا اولین فرصت.......چشم مهربان خداوند به وجودت