كوچولو بودي..بزرگ شدي
سلام سلام دختر نازم...نگو نگو ميدونم كه چند روزه كامپيوتري با هم حرفاي خوب خوب نزديم...
عيبي نداره تو ميدوني كه مامان....اصلا اين حرفارو بذاريم كنار....اول يه بوس كوشولو به مامان هديه بده تا من برات بگم كه توي اين چند روز برام ثابت شد كه تو ساعت به ساعت داري بزرگ ميشي ميدوني چرا....اينم دليلش
آخه خيلي به چيزاي شخصي توجه ميكني مثلا يه روز كه خاله هنگامه اينا پيش ما بودن گردنبند خاله رو ميگرفتي وهمش ميگفتي ((گدمبن..گدمبن))وقتي هم خاله ميانداخت گردنت با يه غرور خاصي سرتو بالا ميگرفتي و به همه نگاه ميكردي....درحاليكه تا الان هروقت گردنبند خودتو گردنت ميكردم برات فرقي نداشت وبهش دست نميزدي...خلاصه وقتي اشتياقتو ديدم برات يه گردنبند با مهره هاي رنگي خريدم...نميدوني چقدر ذوق كردي ...وقتي انداختم گردنت چون رنگاي زنده داشت همش دستتو ميذاشتي روش وميگفتي (گدمبن)..جالب بود كه اصلا ازش خسته نميشدي ...مثل آدم بزرگا تا شب گردنت بودو بازي ميكردي وهركي هم ازت ميپرسيد با يه لبخند باز سرتو بالا ميگرفتي تا همه ببينن...
يه نمونه ديگه ...چند شب پيش يه جعبه گل مصنوعي رو ريختم جلوت وبهت گفتم ماماني گلارو بريز سرجاش ...توهم با يه قيافه جدي شروع كردي به جمع كردن...نميدوني چه حسي توي وجودت بود مثل دانشمندي كه داره يه كشف بزرگ ميكنه...
آبنبات مامان عاشق بزرگ شدنتم....عاشق راه رفتناي شمرده ات كه ميري تا سر ميز كه براي بابا گز برداري ودوباره شمرده شمرده برگردي بدي به بابا
عاشق ميسي(مرسي)گفتنتم وقتي هركس يه چيزي بهت ميده ..حتي وقتي من آب بهت ميدم....
عاشقم عاشق اينكه دستمال كاغذي برميداري با همون اخم معروف دوچرختو پاك ميكني....مثلا داري كار منو تقليد ميكني
آره من عاشقتم....عاشق اون پيش پيش كردنت وقتي سرمو ميذارم روي پات تا مثلا منو بخوابوني....
دخترم دخترم دخترم...هزار بار ازت ممنونم كه باعث شدي من اينا رو تجربه كنم....ميدونم كه باتو روزاي قشنگتري رو در پيش دارم....از خداي مهربون هم مثل هميشه سپاسگزارم كه مسبب همه اين خوبياست