كياناكيانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

كياناي مامان

بازهم مينويسم.....

1392/3/7 20:32
نویسنده : مامان کیانا
1,607 بازدید
اشتراک گذاری

عزيز دردونه مامان سلام.....

باورم نميشه دو ماه از آخرين نوشته ام براي تو ميگذره....فکر ميکنم هيچوقت اينقدر نوشتنم طولاني نشده بود.....چه ميشه کرد.....گاهي زمان وزندگي يکنواخت ويکسان نيست ونخواهد بود....با اينکه خيلي دلتنگ نوشتن براي تو بودم ولي وقت وزمان وشرايط اجازه اومدن ونوشتن به من نداد...ولي چه غم...حالا هستم واين بودن مهمتر از هرچيزه.......اومدم تا برات بنويسم...تا براي وجود نازنينت ثبت کنم که توي اين مدت چقدر بزرگ وخانوم شدي....چقدر فهميده تر.....مهربون تر....دانا تر.....

نازنين دخترم......مثل هميشه دل بسپار به آهنگ نوشته هاي من......آنچه که مينويسم رد پاي گذشته توست.....براي مرور در آينده.....پس همراه مامان باش ....مثل هميشه.....

♥پيچک من.....براي اولين بار رفتيم آرايشگاه مخصوص کودک......تا اون روز چون دوست داشتم موهات بلند باشه فقط هر ماه خاله زحمت ميکشيد نوک موهاتو قيچي ميزد تا رشدش بهتر بشه.....ولي بالاخره تصميم گرفتم براي عيد موهات مدل داشته باشه...براي همين بعد از تحقيق آرايشگاه کودک نيلچي رو انتخاب کردم و به اتفاق يگانه رفتيم.....

محيط خوب ودلپذيري داشت...با کلي وسايل بچه گانه....آقاي آرايشگر هم انصافا مهربون وخوش برخورد بود....اول سي دي خاله ستاره رو گذاشت وبعد کارشو شروع کرد....تو هم خيلي آروم وبا وقار نشستي روي صندلي مخصوص...منم مشغول عکس گرفتن شدم......

کيانا وآرايشگاه

از بخت بد سي دي رسيد به قصه گرگ ناقلا.....واي تو خيلي از اين قصه بدت مياد....(يواشکي بگم آخه از گرگه ميترسي....) از حالت صورتت حدس زدم بغض کردي ولي صدات در نميومد.....قربون چشماي پر از اشکت بره مامان...ديگه طاقت نياوردي واشکات سرازير شدن....مجبور شدم کنارت بشينم...کم کم با حرفاي آقاي آرايشگر آروم شدي وديگه تا آخر ساکت نشستي وتا سوال نميکرد حرف نميزدي....جانم خوشگل من ....چقدر ناز شدي...مثل قند عسل.....چشم بد ازت دور......

عشق من

طبق روال آرايشگاه بعد از اتمام کار عکس انداختي تا يادگار بمونه ....

♥عيد نوروز امسال خيلي خاص بود.....چون اولين نوروز بدون وجود عمو کاميار بود وما به احترام روح پاکش وبراي تسکين دل عزيز وباباهوشنگ تصميم گرفتيم قبل از تحويل سال بريم خونه اونا وچند روز اول رو کنارشون باشيم....روزهاي غم انگيزي بود...خيلي....مرور خاطرات پارسال عذاب آور بود.....روحش شاد...

بعد از تحويل سال

 

♥بعد از کلي ديد وبازديد...براي رفع خستگي ومخصوصا تغيير روحيه عزيز اينا چند روزي رو رفتيم شمال....

در راه شمال

محمود آباد...چمستان....خوش گذشت ...روزهاي خوبي بود....تو هم کلي کيف کردي وخوش گذروندي....

محموداباد

بهارمن

کیانای ماهیگیر

دريا انرژي مثبت خودش رو به ما انتقال داد وحالمون رو خيلي خوب کرد....

کیانا ودریا

کیانا ودریا

کیانا ودریا

يادت مياد تو هوس باد بادک کرده بودی...عمو کامبيز هم مثل هميشه رفت بهترين باد بادک رو برات خريد....يادته چند ساعت لب ساحل تو وعمو وباباجون سرگرم هوا کردن بادبادک شدين....ولي بادبادکه خيلي پيشرفته بود وشماها رو حسابي درگير کرده بود.....

توي اين سفر هر جا رفتيم فرشته... عروسک جون جوني ات هم کنارت بود....شک ندارم به اونهم مثل ما حسابي خوش گذشته نانازي من

پري دريايي من

رفتن به لاويج وجنگل انگار ما رو برد بهشت وبرگردوند...روزي که رفتيم لاويج بارون گرفت وهوا واقعا رويايي شد...توي پيچ هاي باريک جاده ومه غليظ اون ....و عطر نفسهاي تو که توي بغلم بودي دلم ميخواست زمان مي ايستاد ومن توي اون گم ميشدم ......دلم ميخواست من وتو باباجون اونجا ميمونديم وهيچوقت به شهر برنمي گشتيم....چه آرزوي دور دستي....

کیانا وباباجون وعمو کامبیز

مي دوني نفس مامان....وقتي توي شهر هستي وبارون ميگيره همش ميخواي از بارون فرار کني تا خيس نشي ولي لاويج که بوديم توي اون بارون ريز وتند...ما انگار نه انگار...سوار درشکه شديم...کلي عکس گرفتيم...راه رفتيم و........بعد هم نشستيم توي ماشين ويه نوشيدني داغ  خورديم.....جاي همه خالي....

فرشته من

دختر بی همتای من

بالاخره اين سفر هم تموم شد....يک روز قبل از سيزده بدر برگشتيم...به گردنه که رسيديم برف ميومد....حسابي غافلگير شديم....خيلي جالب بود ...از گردنه که رد شديم هوا صاف وآفتابي بود....اینم از عجایب وطن چهارفصل ماست مامانی.....

♥سيزده بدر امسال برنامه خاصي نداشتيم...تازه از سفر برگشته بوديم وخسته راه ...به اصرار خاله اينا همراهشون رفتيم پارک آب وآتش....خوش گذشت...مخصوصا به شما که از ديدن دوتا پسرخاله هاي مهربونت سر از پا نميشناختي...تلافي چند روز نديدنو حسابي در آوردين وبازي کردين....تا بعد از ظهر اونجا بوديمو بعد هم برگشتيم خونه....

 سيزده بدر92

سيزده بدر92 با پسرخاله ها

سيزده بدر 92

خدارو شکر ....تعطيلات امسال عيد  چند روزي بيشتر شد....هرچند باباجون مجبور بود بره سرکار ولي منو تو در کنارهم بودیمو حسابی لذت کافي رو برديم.......

فرزند من...پاره جان وتنم ....سفرنامه عید هم به پایان رسید....

روزگاری خواهد رسید...همچنان كه در آغوشت کودکی خفته , به یاد روزگار کودکی ات , ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شوی...دلت هوای آن روزگار را خواهد كرد...و در آن زمان با خواندن  کلمه به کلمه نوشته هایم....به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را ..خنده هایمان را حرف هایم را...در آن لحظه در دلت میگویی : کودکی ام .......دلتنگت شده ام

فدای خنده نازت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (29)

maman tala
7 خرداد 92 21:01
che khoob shod ke umadin....asheghe neveshtanetun hastam
مامان سانای
8 خرداد 92 8:23
چه خوب شد اومدی دلمون حسابی براتون تنگ شده بود مثل همیشه چه زیبا وبا احساس نوشتی من کلی لذت بردم هم از نوشته ها وهم از عکسا .
بابا کامران
8 خرداد 92 20:33
این بودن و بودن وبودن شماست که غم روزگار رو از دل من میبره.......دوستون دارم....
خاله خانوم
9 خرداد 92 12:42
وای خدا از انتظار دیگه خسته شده بودیم.....خوب شد اومدین...جیگر طلای من خیلی خانوم شده انگار توی این چند ماه چند سال بزرگتر شده....چشم نخوره ایشاا...
مامان گیسوجون
10 خرداد 92 13:16
عزیزممممممم چه خوشگل تر شدی همیشه به سفر و شادی
شیده
10 خرداد 92 14:39
تا خبردار شدم اومدم...وای چه کرده این مامان بلا بادختر نازش....نسیم عکس پست ثابت وب خیییییییییییییییلی معرکه اس.....باید جدید گرفته باشی نه؟؟؟؟؟؟
خاله جونی
11 خرداد 92 20:48
خاله قربون قد وبالای نازت.....الهی دووووووووووووووورت بگردم....
رضا
11 خرداد 92 21:09
سلام...بالاخره طلسم این چندماه شکست...هرچند به قول خودتون زندگی همیشه یکنواخت نیست ولی به ماهم فکر کنید که منتظر خوندن نوشته های زیبای شما هستیم....پس زود به زودآپ کنید لطفا
شيوا سادات
12 خرداد 92 7:03
عزيزم ،خانوم خانوما هزار ماشالله بهت.
پرنیان مامان آوا
12 خرداد 92 22:24
دوست خوبم از دیدن وخوندن دوباره نوشته هات خیلی خوشحالم....شما ودخترتون دوست ندیده وعزیز ما هستید
میترا
13 خرداد 92 11:04
ای جونم. ماشاالله به این خانواده ی مهربون و صمیمی و دوست داشتنی. ماشاالله به این دختر ناز. خدا رو شکر که بهتون خوش گذشته. دلمون تنگ شده بود. خوب شد نوشتی
سمیرا
13 خرداد 92 12:08
دوست داررررررررررررررررررررررررررررم کیاناجونم....چشم نخوری الهی....با مامان پیش ما بیا جیگرم
مامانی درسا
16 خرداد 92 3:28
وای این روزا همه کم کار شدن مامانی همه یه مدت نیستن میدونی همین طور که وبا سر میزنم بیشترشون مدتیه که نیستن ...... انشاالله که همیشه خوش باشین دخترم مثل همیشه عکساش ماه بود چه مناظری ........صورت مثل ماهشو میبوسم .....
همراز
19 خرداد 92 19:53
کیانای خوشگل وناااااااااااااااااااااز چقدر بزرگ شدی...هزارماشاا....بیست بیست
کیانا
21 خرداد 92 22:30
سلام وب خوبی داری من هم اسمم کیاناست من 12 سال دارم و می خواهم نویسنده و شاعر شوم به کوک پدر و مادرم هم وبلاگ خودم را درست کردم و داستانها و شعر هایم را در ان مینویسم خوشحال میشوم به من هم سری بزنیدKEYINA.MIHANBLOG.COM
مامان ملیکا
30 خرداد 92 21:46
lماشالله به دختر خوشگلمون که انقدر بزرگ و خانوم شده ایشالا همیشه دلتون پر از شادی باشه دوست خوبم
عمه ی آتنا
5 تیر 92 7:51
سلام سلام میشه به وبلاگم بیای؟ آتنا توی جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کرده میشه لطف کنی بهش رای بدی؟ یه دنیا ممنون
عمه ی آتنا
5 تیر 92 7:51
عجب عکسهایییی منم دلم سفر خواست همیشه به تفریحو خوشی
مامان آرینا مو فرفری
5 تیر 92 20:02
آرینا در جشنواره تابستانه نی نی وبلاگ شرکت کرده خوشحال می شم به دخترم رای بدین. فقط کافیه کد 143 را به شماره 20008080200 پیامک کنید. هر فردی که شماره همراه در اختیار دارد مجاز به شرکت در رای گیری است.(دوستان، آشنایان، خانواده، فامیل) مرسی از همراهی شما. ---$$$$$$$$__$$__$$$$$$$$$ _$$$$$$$$$$$$__$$$$$$(¯`v´¯)$ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$(¯`(*)´¯)$ $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$(_.^._)$$ $$$$$$$$$$$$$$$$$(¯`v´¯)$$$$$ _$$$$$$$$$$$$$$$(¯`(*)´¯)$$$ ___$$$$$$$$$$$$$$(_.^._)$$ ______$$$$$$(¯`v´¯)$$$$$ ________$$$(¯`(*)´¯)$$ ___________$(_.^._)$ ____________$$$$$$
بیــ نامـونشـونــ
10 تیر 92 14:00
سلام تولد دختر خوشگلتون مبارک
مادر آتیلا
24 تیر 92 17:45
سلام عزیزم اتفاقی وبلاگتون وپیدا کردم انشالله همیشه خوش باشید دختر نازت و ببوس
لیلا
27 تیر 92 10:43
سلام آرسيس در جشنواره ي تابستاني ني ني وبلاگ(ني ني شکمو) شرکت کرده.. خوشحالمون مي کنيد اگه بهش راي بدين و با يک پيامک، عدد 126 را به شماره ي 20008080200 (دوهزار هشتاد هشتاد دويست) ارسال کنيد. از لطف شما ممنونيم – شاد و سلامت باشيد.
محراب و مليكا
31 تیر 92 9:35
چه دخمل ناز و خوشكلي
مامانی درسا
16 مرداد 92 21:58
صدای پای عید می آید و دل مومن بر سر دو راهی آمدن عید رمضان و رفتن ماه رمضان بلا تکلیف است.. از آمدن آن یک دل شاد باشد یا از رفتن این یک محزون؟ عید فطر پاک ترین و عیدترین عیدهاست چرا که پاداش یک ماه عبادت و شست و شوی جان در نهر پاک رمضان است. پیشاپیش عیدتون مبارک
نفیسه
27 مرداد 92 12:17
به منم سر بزن.
عمه ی آتنا
16 شهریور 92 11:07
دختران فرشتگانی هستند از آسمان برای پر کردن قلب ها با عشق بی پایان... کیانای ناز روزت مبارک
مامان ملیکا
25 شهریور 92 19:21
عزیزم سلام خوبی دختر نازمون خوبه کاش بیای دلمون براتون تنگ شده
مامانی درسا
15 مهر 92 2:09
عزیزم دوباره که رفتی حاجی حاجی مکه ...... دلمون براتون تنگ شده زودی بیایین
عمه ی آتنا
16 مهر 92 10:38
این خنده هایی که طعم عسل می دهند و قلب آسمان را آب می کنند ، ای کاش همیشه در چهره هایتان باقی بمانند ! روز کودک مبارک . . .کیانا کوچولو روزت مبارک