كياناكيانا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

كياناي مامان

تولد يک وبلاگ

1391/12/6 18:48
نویسنده : مامان کیانا
1,557 بازدید
اشتراک گذاری

کیانای همیشه بهارم سلام....

نازدار مامان امروز دوتا دعوت نامه بدستم رسید.....دو تا از بهترین دوستای دنیای مجازی (مامان سانای نازنین ومامان روشای مهربون) لطف کردن ومنو دعوت کردن به نوشتن درباره یک ایده خیلی جالب....اینکه(چرا وبلاگ رو دوست دارم وچطور شد وبلاگ شکل گرفت)

منم فکر میکنم فرصت خوبی پیش اومده برای مرور خاطرات دلنشین از ** تولد یک وبلاگ**

جونم برات بگه ،من از ماهها قبل از بارداري عضو ني ني سايت بودم وهمه تلاشم اين بود که تجربيات خوب ماماناي عضو اون سايت رو يادبگيرم وبعدها که ني ني دار شدم ازشون استفاده کنم...در اون زمان کم وبيش مامانايي رو ميديدم که براي ني ني شون وبلاگ درست کرده بودنو خيلي زيبا همه وقايع رو ثبت ميکردن.....منم با لذت تمام اون وبلاگ ها رو دنبال ميکردم واز اونجاييکه خيلي خيلي آدم خاطره بازي ام به خودم قول دادم حتما براي ني ني آينده يه وبلاگ بسازم....

خلاصه....دلبر من....زمان گذشت و خداي مهربون تو رو به ما هديه کرد....از لحظه شنيدن خبر بارداري شروع کردم به نوشتن خاطرات براي تو...البته نه توي دنياي مجازي ....بلکه توي دفتر خاطرات کاغذي.....تمام روزها رو برات ثبتشون کردم وحس وحالم رو مو به مو نوشتم...ولي به خاطر موقعيت کاري ونبودن فرصت کافي و مهمتر از همه توجه ام به رشد وسلامتي تو....ساختن وبلاگ ميسر نميشد....تا اينکه تو متولد شدي.....همچنان من برات مينوشتم ...روز به روز ولحظه به لحظه.....يازده ماهت بود....روز 26 دي ماه 89.....باز توي ني ني سايت بودم که چشمم افتاد به تبليغ ني ني وبلاگ....توجهمو خيلي جلب کرد...از همون اولين بازديداز سايت...رنگبندي وطراحي فضاي سايت رو پسنديدم...چون صرفا براي ني نيا بود...خيلي خوشم اومد

و.......در همين لحظه

      ♥ پروژه عظيم ثبت خاطرات مجازي پرنسس کياناي مامان کليد خورد.....♥

از اون زمان تا به حال......هزار هزار دليل خوب براي ادامه وبلاگ پيدا کردم.....

♣ اولين وبزرگ ترين دليل وعشق من براي نوشتن اين وبلاگ تو هستي....نفس من....تو انرژي بخش ترين موجودي هستي که هزار هزار ساعت نوشتن وگفتن از اون منو خسته نخواهد کرد..

♣ شوق نوشتن و حرف زدن براي تو در فضاي مجازي...جاييکه وجود نازنينت رو در کنارم ندارم ولي مثل روشني روز حسش ميکنم وهمين بهم نيروي نوشتن ميده....

♣ بعدها...ساليان بعد....خاطراتت رو لمس ميکني و احساس مامان وقتي براي تو مينوشت رو درک ميکني واينطوريه که همه خاطرات کودکي برات زنده ميمونه ورنگ فراموشي نميگيره...

♣ پيدا کردن يه عالمه دوست خوب....ني نياي ناز وبي نظير...ماماناي مهربون وبا وقار....کساييکه شايد هيچ چيز غير از اين وبلاگ نميتونست باعث آشناييمون بشه.....رفقاي هميشه همراه غمها وشادي هامون

♣ آموختن....آموختن...آموختن.....صدها وشايد هزار روش درست زندگي و تجربه خوب مادرانه رو از هم وبلاگي ها ودوستاي عزيزمون ياد گرفتم واين خودش دنيا دنيا ارزش داره

و حالا منهم مثل دوستاي گلم ....ادامه دهنده اين زنجيره ميشم وسه تا از دوستاي نازنينم رو دعوت ميکنم تا اونها هم حرفهاي قشنگشونو  ثبت کنن.....

                                       دوست خوبم...مامان مهربون مليکاي عزيزم

                                       دوست خوبم... مامان مهربون گیسوی نازم  

                                       دوست خوبم... مامان مهربون دیانای نازم         

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

خاله خانوم
8 اسفند 91 15:24
سلام عزيزم....خيلي خيلي زيبا نوشتي مثل هميشه....خاطرات رو خيلي قشنگ تصوير کردي خانومي....دووووووووووووست دارم
باباکامران
9 اسفند 91 10:57
قلمت مثل هميشه زيبا وپراحساس بود عزيزم....خاطرات رو براي دخترمون خيلي خوب تصوير کردي....
میترا
10 اسفند 91 2:24
چه جالب بود. واقعا خیلی خوبه هر کسی دلیل درست کردن وبلاگش رو بگه. و البته چقدر خوبه که اون دلیل یه دختر ناز و دوست داشتنی باشه
مامان سانای
12 اسفند 91 9:10
ممنونم که دعوتم رو پذیرفتی. مثل همیشه زیبا احساست را بیان کردی .وبلاگ شما از جمله وبلاگ هایی هست که هر روز بهش سر می زنم چون هم نوشته هایتان زیبا ودلنشینه و هم عکسهای کیانای خوشگل فوق العاده زیبان.
مامان مليكا
21 اسفند 91 15:47
سلام عزيزم ببخشيد كه دير به دير ميام اما باور كن هر دفعه ميام اولين جايي كه سر ميزنم خونه كياناي نازمه بوس براي دوست خوبم و دختر خوشگلش