كياناكيانا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

كياناي مامان

گذری بر روزهای نبودن (اپیزود دوم)

1391/9/30 16:05
نویسنده : مامان کیانا
1,530 بازدید
اشتراک گذاری

 

گل خوشبوي من...نفس مامان سلام....

دلم میخواد بدونی هر وقت تورو نفس صدا میزنم احساس میکنم ریه هام لبریز از هوایی میشه که نظیرش رو هیچوقت تجربه نکردم.......ومن با همین هوا زنده ام......توی اینهمه آلودگی ودود وسر وصدا ....فکر میکنی چی میتونه ما رو سرپا نگه داره.....شک نکن که نیرویی به جز عشق نیست......

نازنینم.......توی پست قبلی تا مراسم محرم امسال رو برات به تصویر کشیدم.......حالا جونم برات از دنباله خاطرات بگه که.....

خیلی وقت بود که خاله سما ودوتا کوچولوهای نازش میخواستن بیان خونمون ....تا اینکه بالاخره این اتفاق افتاد ....وقتی خاله سما زنگ زد وتو فهمیدی که دیگه اومدنشون قطعی شده از خوشحالی نمیدونستی چه کار کنی....اینجور وقتها که هیجان داری وخوشحالی یه جور مخصوصی میشی که فقط منو باباجون میفهمیم دلیلش چیه.......مثلا با صدای بلند وبا حرارت شروع میکنی به تعریف کردن یه ماجرا...حالا ممکنه اون چیزی که میگی خیلی وقت پیش اتفاق افتاده باشه وهزار بار هم راجع به اون صحبت کرده باشیم....یا اینکه با عجله هرچی اسباب بازی داری میاری وبه ما نشون میدی.....اینا نشونه هایی که ما میفهمیم دخملمون خیلی شاد وخوشحاله.....

داشتم میگفتم.....پنج شنبه بعد از ظهر خاله سما وبچه ها به اتفاق زن عمو زری اومدند.....ضمن اینکه مامانی اینا وخاله افسانه وگلشن هم بودن....خلاصه جمعمون جمع شد....شما سه تا هم که دیگه نگو....از همون اول رفتین توی اتاق وشروع کردین به بازی......حالا بماند که آخرای داستان تو وآنیتا یه کوچولو باهم اخمالو شدین ولی خوش به حال دلتون که چقدر زود هم فراموش کردین وبه هم لبخند زدین.....روز خوبی بود.....خیلی خوش گذشت هم به ما بزرگترها که ازهر دری حرف زدیمو روحمون تازه شد....هم برای شما وروجکها که حسابی باهم خوش بودینو بازی کردین.....خاله سمای گل زحمت کشید وبرات یه ارگ خیلی خوشگل هدیه آورد که تو از دیدنش خیلی ذوق کردی و حالا دیگه رفیق این روزهات شده....جالب اینجاست که میکروفن هم داره وتو هم که سابقه خوانندگی از قبل داشتی تا میرسیم خونه میری سراغش وشروع میکن به خوندن...(هرچی گشتم عکسی که با ارگت باشی رو پیدا نکردم....قول میدم بعدا برات بذارم نانازی)

اینهم یه عکس از کیانا وآرش وآنیتا عزیزم در حال بازی....توجه داشته باش که این فقط یه قسمت از اتاقه .....بقیه اش رو اگه میدیدی چی میگفتی .....خودت رو  هم ببین رفتی توی سبد اسباب بازیات نشستی......جونم خوشگلای من ....شما شادباشین کافیه....

یک اتاق مرتب وزیبا

 

مثل هرسال برای سالروز ازدواجمون  چند تا عکس یادگاری گرفتیم وبالاخره عکسها آماده شدند.....حالا برات گلچینی از اونها رو میذارم....البته ناگزیر فقط عکسهای تکی خودت .........توی آتلیه انقدر دختر خانوم وبامزه ای بودی که خانوم عکاس عاشقت شده بود....میگفت ماشاا....دختر شما احتیاج به سر وکله زدن برای فیگور نداره...خودش اتومات بلده چه کار کنه.... باور کن  بازیگر ومدل خوبی میشه...آخه تو برای هر عکس اول خودت یه فیگور میگرفتی بعد به حرف خانوم گوش میکردی.......قربونت برم الهی...به قول خاله باید اینجوری باشه از وقتی چشم باز کرده مامانش با دوربین کنارش بوده....نتیجه اش همین میشه.....

 

عاشق این عکستم.......فدای دونه دونه موهای فرفریت بشم مامانی

گل ناز مامان

عشق من

نفس مامان

گلدونه من

و.....حالا عکسي که من وباباجون عاشقش شديم....يه معصوميت خاصي داره که دلمونو مي لرزونه....براي همين دو تاييمون تصميم گرفتيم سايز بزرگ اين عکسو روي شاسي چاپ کنيم ولي نه براي اين خونه....انشاا...تا چند ماه ديگه ساخت خونمون به پايان ميرسه و اونموقع ديوارش مزين به عکس زيباي فرشته کوچيکمون ميشه..... راستی یه ژست دیگه از این عکس رو هم داشتی که با اجازه گذاشتم توی پست ثابت وبلاگت

 بهترین بهترینم

دختر عزیزتر از جونم......این روزها فقط وفقط مشغول زندگی در کنار تو ونفس کشیدن در هوای توام.....توی این روزای سرد و در آغاز زمستون دلم فقط وفقط از گرمای عشقی گرمه که وجودت به خونه مون هدیه میکنه....دستای نرم وکوچولوت رو به خاطر اینهمه محبت وعشق میبوسم بهترینم.......

 شب یلدا نزدیکه......بیا باهم از ته قلب آرزو کنیم یلدای عشق وآرامش ساکن  همیشگی خونه تمام دوستای گل ونازنین نی نی وبلاگیمون باشه...انشاا....

دخمل ناناز پس دیگه فهمیدی پست بعدی خاطره زیبای شب یلدا خواهد بود......انشاا....

مثل همیشه با چند تا بوسه مخصوص از نوع خودم وخودت ...وجودت رو به دست کسی میسپارم که مثل ومانندی در مهربانی ومحبت ندارد ونخواهد داشت....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

آزاده
30 آذر 91 14:12
سلام عزیزم....گوگولیه من....چقدر خواستنی شدی....هزار ماشاا.....خیلی عکسای این دفعه نازن....دوسسسسسسسسست دارم خوشگل من....مدلینگ خاله دلم برات تنگیده خیلی
مامان کوثری
30 آذر 91 23:44
شادیتون ۱۰۰ شب یلدا دلتون قد یه دریا توی این شبای سرما یادتون همیشه با ما یلدا مبارک . . . از وبلاگ ها مون دیدن کنید امیدوارم به دردتون بخوره http://ninimod.niniweblog.com/ http://niniparti.niniweblog.com/
میترا
1 دی 91 2:31
امیدوارم همیشه شاد و سالم باشین. ماشاالله به این دختر خوشگل و خانم. خیلی دوست داشتنیه. عکس هاش هم خیلی خوشگل شده
باباکامران
3 دی 91 9:07
کي بزرگ شدي نازنين بابا ......من که هنوز شيريني روزهاي ني ني بودنت رو حس ميکنم ...عکسات رو هزار بار ميبينم و باورم نميشه که ديگه اون ني ني کوچولوي بامزه که بادستاش دستاي منو محکم ميگرفت وراه ميرفت نيستي..... ماشاا...براي خودت خانومي شدي عزيز دل بابا
رضا
7 دی 91 22:57
سلام...روزگارتون خوش ......از دیدن عکسا لذت بردم....مثل همیشه عالی هم عکسها وهم متنتون ....مخصوصا عکسی که گل دستش داره وروبه دوربین ایستاده....هزار ماشاا....واقعا هم کیانا خانوم وهم عکسها زیبان.....هزار ماشا...که اینقدر خواستنی وخانومه...
مامانی درسا
9 دی 91 2:54
انشاالله که همیشه خوش باشین ....... دخترم کیانا توی عکسا واقعا" درخشیده ..... الهی مثل مانکنا ژست گرفته ........ راستی سالروز ازدواجتون هم مبارک دوست من 120 سالگی شو جشن بگیرین
مامان گیسوجون
10 دی 91 16:51
عزیزمممممممم مثل ماه شدی