آلبوم خاطرات
نازنینم سلام....دیشب داشتم آلبومتو ورق میزدم میخواستم چند تا عکس برای کارای تولدت انتخاب کنم همین باعث شد برم به اون روزا ....تمام لحظه های گرفتن عکسها وخاطرات برام زنده شد ......مثل همین دو تاعکس که دقیقا پارسال توی همین روز گرفته شده ۱۸/۱۱/۸۸
اخ...عزیز دل من چقدر ناز خوابیدی ...دلم واسه این لباسات تنگ شده چقدر اون روزا برات بزرگ بودنو من همش دوست داشتم زودتر اندازت بشن آخه خیلی بدم می اومد که آستینای لباساتو تا بزنم.......وای این عکسو ببین واسه یک ماهگیته....۱۵/۱۲/۸۹ این لباس که تنت کردم خیلی خیلی ارزش داره اخه این پیراهن بچگیای آقاجونیه یعنی مال ۸۰ سال پیش(ایشاا... صد سال زنده باشن)مادر بزرگ آقاجونی براش دوخته بود.... میبینی چقدر قشنگو خوشرنگه ...اینو تنت کردیم تا مثل آقاجونی با ایمان... مهربون....راستگو...و دست خیر باشی که خلاصه همه اینایی که گفتم میشه(( عمر با عزت....))