كياناكيانا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

كياناي مامان

کیانا وشب یلدای 90

1390/10/5 22:32
نویسنده : مامان کیانا
3,909 بازدید
اشتراک گذاری

عسل بانو سلام .......

 امروز ميخوام برات از شب يلداي امسالمون بگم......

دختر ناز مامان اين دومين شب يلدايي بود که کنارمون بودي وجمع خونوادگيمون با بودن تو  واقعا رنگ ديگه اي داشت.... ميدوني که ما طبق قراره اول ازدواجمون هرسال به نوبت ميريم خونه يکي از پدرومادرا....امسال هم نوبت خونه باباهوشنگ بود.....

کيانا وباباهوشنگ

يادش به خير شب يلداي پارسال  که تو هندونه مامان شده بودي ومن از ته دل آرزو کردم هزار تا شب يلداي عمرتو ببيني......

يلداي 89

روز چهارشنبه از اداره که برگشتم خونه همه در تکاپوي مراسم شب يلدا بودن...خاله گلي که مثل هر سال مشغول درست کردن سوهان عسلي وآجيل مخصوص بود.... بعدهم که خاله هنگامه وخاله افسانه اينا اومدن وخونه حسابي شلوغ شد....بعد از يکساعت گپ وگفت، من وتو مشغول لباس پوشيدن بوديم که ديديم باباجون غافلگيرمون کردو زود اومد تا به ترافيک معمول اين شبها نخوريم....

بالاخره رفتيم خونه بابا هوشنگ...عزيزجون با سليقه خاص خودش همه چيزو آماده کرده بود....تو هم حسابي ذوق کردي وشروع کردي به کنجکاوي وسائل روي ميز.....

کيانا

وقتي عموها اومدن وجمعمون تکميل شد نوبت هنرنمايي شما رسيد....اي ناقلا ميدوني منظورم چيه ....بعلللللللللللللله...ناناي کردن جنابعالي رو ميگم...آخه تازگيا رفتي توي فاز ناناي وانصافا ...اگه ريا نباشه بايد بگم خيلي هم حرفه اي شدي....جوريکه من همش با خودم ميگم چطوري اينقدر دقيق اينارو ياد گرفتي.....تازه ناناي کردنت هم آداب مخصوص داره...حتما بايد کلاه بذاريو يه شال هم بندازي دور گردنت تا اول رقص اصيل ايروني رو انجام بدي بعد هم با عوض شدن آهنگ سريع کلاه وشالو بندازي زمينو  تند وتند برقصي ....حالا اين وسط وظيفه زدن آهنگ و خوندن با کيه...خوب معلومه کي بهتر از منو باباجون.......(پدر ومادر که ميگن يعني همين ديگه....بايد توي همه زمينه ها فرزندشونو همراهي کنن)

کيانا وناناي

کيانا وناناي

خلاصه چي بگم برات ....اينقدر باباجون خوند و شما رقصيدي و باباهوشنگ ازت فيلم وعکس گرفت تا نوبت به شام وبعد هم مراسم شب يلدا رسيد.....

کيانا ويلدا

جاي همه اونايي که توي دلمون بودن وپيشمون نبودن خالي.....

بهمون خوش گذشت....خوردنيارو خورديم....از خاطره هاي شباي يلدامون گفتيم.....تفال به حضرت حافظ زديم......عکس يادگاري گرفتيم واز بودن با هم خدارو شکر کرديم...از اينکه يک سال ديگه بهمون فرصت داد تا محبت وعشق بودن با هم رو نثار هم کنيم....ميدوني من هميشه توي هر مناسبتي که پيش مياد....وقتايي که همه شاد وخوشحال سرگرم حرف وخنده هستن ...به سال بعد فکر ميکنم....با خودم ميگم خدايا ميشه سال ديگه همين جمع گرم وصميمي در کنارهم شاد باشن واز خاطره خوب امسال تعريف کنن؟؟؟؟

پايان شب يلدا

نازنين دخترم ....اين شب يلدا هم گذشت وفقط خاطره اش باقي موند....مثل سالهاي قبل که با ديدن عکسا وفيلماش لبخند مياد روي لبامون.......

 ميدوني که من چقدر عاشق اين لبخند هام....عاشق ديدن اين عکسا ومرور کردن خاطره هاشون....حالا ديگه به کلکسيون عکسام خاطره شب يلداي 90 هم اضافه شده......از حالا به فکر ساختن خاطره ي بعدي ام......يه خاطره ناب وبي مثال.....آخه ديگه چيزي تا سالروز اومدنت به زندگي ما نمونده....

                       تولد دو سالگي فرشته کوچک خوشبختي....

 

کياناي مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

بابا کامران
5 دی 90 13:53
با هيچ باراني رد پايت از کوچه هاي قلبم پاک نميشود.........
میترا
5 دی 90 13:53
الهی من قربون رقصیدنت بشم ناناز خانم. کیمیا هم تا صدای آهنگ میشنوه شروع می کنه به رقصیدن. نمی دونم این وروجک ها رقص رو چجوری یاد می گیرن. دوستت دارم کیانا خوشگله
مریم(مامان روشا)
5 دی 90 14:24
خدایا شکرت که این همه خوشبختی رو به ما دادی با وجود این فرشته های کوچولو... عزیزم یلداتون مبارک و خوشحالم که بهتون خوش گذشته کیانای ناز و مامان مهربونش رو می بوسم
مریم(مامان روشا)
5 دی 90 14:38
راستی عشق خاله تولدت هم پیشاپیش مبارک قربون اون نانای کردنت بشم
خاله خانوم
5 دی 90 14:47
واي واي واي چشم ودل باباجونت روشن....چه دخمل شيطون بلايي...چقدر ناز قر داده
رضا
5 دی 90 14:53
يادم مياد دختر نازتون يه عکس از بچه گياش با روسري محلي داشت که در مقايسه اين دوتا واقعا آدم گردش روزگار رو متوجه ميشه....هميشه خوش باشيد...اسپند يادتون نره
مامان تربچه
5 دی 90 18:31
سلام دوست عزیز آدرستون رو از وبلاگ نی نی با طعم بهشت پیدا کردم فهیمه جون، مدیر وبلاگ "نی نی با طعم بهشت" 7 ماه و 8 روزش هست، احتمال زایمان زودرس داره. از دیروز توی بیمارستان بستری شده براش خیلی دعا کنید امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
پرنيان...مامان آوا
6 دی 90 8:46
ماشاا...ماشاا....به اين دخمل بلا...واقعا زيبا ژست گرفته......واقعا خوشم اومد
مامان سانای
6 دی 90 8:58
ایشالله جمع تون همه جمع باشه وسایه بزرگتر ا بالای سرتون باشه .
هدي مهدوي
6 دی 90 13:55
با خوندن وديدن عکسا توي اين فکرم که اين دخمل ناز شما اين فيگورهارو از کجا ياد گرفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شيده
7 دی 90 11:38
واي خدا کي ميشه من بيام خونتون اين ناناز رو بخورمش....تو بزرگ بشي چي ميشي بلا.....
fatemeh
7 دی 90 11:40
salam....kheili delam barat tang shode bud....cheghadr kiana naz shodeh.....cheshmam kafe pash
المیرا
7 دی 90 13:29
این روز قشنگ و آریایی ب شما و کیانا جونم که دوست دارم یه بوس محکم از اون لپهای خوشگلش بکنم مبارک باشه. با اینکه من همیشه از قافله عقبم ولی خب چه کنیم دیگه... دوستتون دارم همیشه شاد و خندون باشین...
مامان حسین
9 دی 90 13:39
سلام امیدوارم هرسال شب یلدای خوب وبه یاد موندنی داشته باشید.
بهاره
10 دی 90 15:17
واي خانومم چقدر خوشگل شدي...چقدر رنگ بنفش بهت مياد عزيزدلم.....ازراه دور ميبوسمت خوشگل خاله
مامان مليكا
11 دی 90 8:40
واي خدا چه رقصي ميكنه اين خوشگل خاله آدم دلش ميخواد بخورتش ايشالا خدا اين فرشته كوچولو رو براي مامان باباش حفظ كنه
مامان روژین
16 دی 90 10:38
الهی من فدای اون قر کمرت بشم . می بوسمت .
هم نفس
14 بهمن 92 11:43
سلام خوشحال میشم یه سرهم به هم نفس بزنید..