كياناكيانا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

كياناي مامان

دخترم....گوهر من

1390/8/14 22:27
نویسنده : مامان کیانا
3,019 بازدید
اشتراک گذاری


                            

                               دخترم با  توسخن می گویم 

گوش  کن با تو سخن می گویم 

زندگی در نگهم گلزاری است

وتو با قامت چون نیلوفر، شاخه پرگل این گلزاری

من در اندام تو یک خرمن گل می بینم

گل گیسو .....گل لبها ......گل لبخند شباب

من به چشمان توگلهای فراوان دیدم

گل عفت..... گل صدرنگ امید........ 

گل فردای بزرگ........گل فردای سپید         

میخرامی وتورا مینگرم

چشم تو آینه روشن دنیای من است

توهمان خردنهالی که چنین بالیدی

راست چون شاخه سرسبزوبرومندشدی

همچو یک غنچه درختی همه لبخندشدی

دیده بگشای ودراندیشه گلچینان باش

همه گلچین گل امروزند

همه هستی سوزند

کس به فردای گل باغ نمی اندیشد

آنکه گردهمه گلها به هوس می چرخد، بلبل عاشق نیست

بلکه گلچین سیه کرداری است ، که سراسیمه دود در پی گلهای لطیف

تا یکی  لحظه به چنگ آردو ریزد برخاک

دست او دشمن باغ است ونگاهش ناپاک

تو گل شادابی، به ره باد مرو

غافل از باغ مشو

ای گل صد پرمن

با تو درپرده سخن می گویم

گل چوپژمرده شود جای ندارد در باغ

گل پژمرده نخندد بر شاخ

کس نگیرد زگل مرده سراغ

                                  دخترم باتوسخن میگویم

عشق دیدار تو برگردن من زنجیری است

وتو چون قطعه الماس درشتی کمیاب، گردن آویز براین زنجیری

تانگهبان توباشم زحرامی درشب

برخوداز رنج بپیچم همه روز

دیده از خواب بپوشم همه شام

دخترم گوهرمن           

گوهرم دخترمن          

توکه تک گوهر دنیای منی ،دل به لبخند حرامی مسپار

دزدرا دوست مخوان، چشم امید بر ابلیس مدار

دیو خویان پلیدی که سلیمان رویند ،همه گوهر شکنند

دیو کی ارزش گوهر داند....

نه خردمند نبود آنکه اهریمن را از سرجهل سلیمان خواند

دخترم ای همه هستی من

توچراغی، تو چراغ همه شبهای منی

توگلی.....  دسته گلی صدرنگی

پیش گلچین منشین

تویکی گوهر تابنده بی مانندی

خویش را خار مبین

آری ای دخترکم .......ای سراپا الماس

ازحرامی بهراس .......قیمت خود مشکن .....

قدر خودرابشناس....

قدر خودرابشناس ....

(روانشاد....مهدی سهیلی)

kiana

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

میترا
14 آبان 90 14:13
خیلی قشنگ بود. شاعرش کی بود؟
شيده
14 آبان 90 14:18
خيلي زيبا بود....گريه ام گرفت....
بابا کامران
15 آبان 90 8:23
همسر مهربونم واقعا زيبا وبجا بود .....مثل هميشه نمره ات بيسته.... فداي گل دخترم با اون ژست قشنگش
خاله خانوم
15 آبان 90 14:48
روحش شاد...واقعا زيبا گفته.... قربونش برم الهي چقدر عکسش قشنگو حرفه ايه
رضا
15 آبان 90 15:29
فقط پدر ومادرن که ميتونن اينقدر زيبا فرزندشونو نصيحت کنن.....خيلي زيبا بود...تا حالا نشنيده بودم
هدی مهدوی
16 آبان 90 16:51
یادش پایدار....واقعا قشنگ وساده هرچه مهم بود گفته...
مامان گیسو
16 آبان 90 17:48
ای جانممممممم ماشاا... خیلی نازه عیدتون مبارک دوست گلم بوسسسسسسس
بهاره
17 آبان 90 9:21
واي عزيزم....ياد روزاي شعر خونيمون پشت تلفن افتادم...يادش بخير
پرنيان...مامان آوا
17 آبان 90 12:52
با صداي بلند براي دخترم خوندم وهردومون کيف کرديم.....ممنون از اينکه روحيه مارو تازه ميکني
مهسان
18 آبان 90 7:42
دوسش داشتم....خيلي.... کياناي نازو با اون خنده قشنگش ببوس...راستي عکسشو خودت کشيدي؟
مامان مليكا
18 آبان 90 12:43
چهشعر قشنگي يادمه وقتي نوجوون بودم مامانم اين شعر رو نوشت و بهم هديه داد ياد اون روزها افتادم مرسي عزيزم كياناي خوشگلم رو هم ببوس برام