كياناكيانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

كياناي مامان

کیک مادر بزرگ

1390/2/24 14:35
نویسنده : مامان کیانا
1,372 بازدید
اشتراک گذاری

دخمل آبنبات مامان امروز بازم یه قصه برات دارم.........

گوش میکنی مامانی......پس يكي بود يكي نبود:
پسر کوچکی برای مادر بزرگش توضیح می‌داد که چگونه همه چیز ایراد دارد ... مدرسه، خانواده، دوستان و غیره.
مادر بزرگ که مشغول پختن کیک بود، از پسر کوچولو پرسید که کیک دوست داری؟ و پسر کوچولو پاسخ داد: البته که دوست دارم.
ـ روغن چه طور؟

ـ نه!
ـ و حالا دو تا تخم مرغ.
ـ نه مادر بزرگ!
ـ آرد چی؟ از آرد خوشت می‌آید؟ جوش شیرین چه طور؟
ـ نه مادر بزرگ! حالم از همه‌شان به هم می خورد.
ـ بله، همه این چیزها به تنهایی بد به نظر می‌رسند، اما وقتی به درستی با هم مخلوط شوند، یک کیک خوشمزه درست می‌شود.
خداوند هم به همین ترتیب عمل می‌کند. خیلی از اوقات تعجب می‌کنیم که چرا خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی را بگذرانیم اما او می‌داند که وقتی همه این سختی‌‌ها را به درستی در کنار هم قرار دهد نتیجه همیشه خوب است. ما تنها باید به او اعتماد کنیم. در نهایت همه این پیش آمدها با هم به یک نتیجه فوق العاده می‌رسند.

قصه ما به سررسيد ........انشاا.. كلاغه هم به خونه اش برسه ماماني

تا يه روز ديگه ويه دل نوشته ديگه ......يه بوس ويه باي باي


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان هلیا
25 اردیبهشت 90 11:55
قشنگ و آموزنده بود


ممنون گلم


سارا
25 اردیبهشت 90 14:40
سلام عزیزم:
خوبی؟خیلی جالب بود ممنونم


سلام خانومي ...از لطفت ممنون
خاله خانوم
26 اردیبهشت 90 8:20
ماماني ممنون كه قصه گفتي ...خدا همه مامان بزرگارو حفظ كنه
مامان حسین
26 اردیبهشت 90 10:33
سلام گلم
قصه خیلی قشنگی بود


چشمات قشنگ ميخونه عزيزم
ماماني مليكا
26 اردیبهشت 90 12:34
دست شما درد نكنه من و مليكا لذت برديم


نوش جانتون گلم
مامان فرشته
26 اردیبهشت 90 14:16
سلام عزیز دلم
واقعاً وقتی آدم خوب فکر می کنه می بینه چقدر واقعیت داره
خیلی مطلبت قشنگ بود گلم
از تبریکت هم ممنون بوسسسسسسسس


بازم تولدت مبارك گلم
مامان روشا
26 اردیبهشت 90 15:04
چه داستان قشنگی راستی مامان کیانا جون این بک گراندو از کجا میتونم پیدا کنم خیلی باحاله


http://funphotobox.com/effects.aspxعزيزم به اين سايت مراجعه كن