بازم تولد.....
میدونی که میخوام از چی حرف بزنم...آره درسته امروز تولد بابا کامرانه..یه روز بزرگ ومهم برای منو تو که خدا لطف کرده به ما یه مرد با ایمان ...مهربون...با انصاف...کمک مامان!!!!!(این خیلی مهمه)هدیه داده.امروز صبح زود من از طرف خودم و تو به بابا کامران تبریک گفتم..ولی از سال دیگه خودت باید این کارو انجام بدی...میدونی که مامان به تاریخای تولد اطرافیان خیلی حساسه ودوست داره همیشه با یه هدیه هرچند کوچیک به یادشون باشه.توهم حتما باید اینو از من یاد بگیری ...چون توی این زمونه که آدما هرروز از هم دورتر میشن لازمه یه کاری کرد که محبت توی دلامون موندگار بشه....
امروز با اینکه سرم توی اداره خیلی شلوغه ولی همه سعیمو میکنم که امشب یه جشن کوچیک سه نفره داشته باشیم...آخه عزیزکم دوام وشیرینی زندگی از همین اتفاقای کوچیکه...راستی یادت باشه امشب باباکامرانو ببوسی از همون بوسای ریزو صدادار که من دیوونشم...حالا بیا باهم داد بزنیم وبگیم:
((بابایی خوب خوب خوب تولدت مبارک))