كياناكيانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

كياناي مامان

دنياي اين روزاي ما........

1391/5/22 15:58
نویسنده : مامان کیانا
1,631 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنينم سلام......

مثل هميشه با دلي سرشار از اميد براي ساختن آينده تو ....ميوه زندگي من....اومدم تا بازم برات از حال وهواي خوب با تو بودن بنويسم....

توی این چند وقت همه هم وغم ما آرامش وشادی تو بوده و بس.....به خاطر همین بیشتر از همیشه سعی کردیم سرت رو گرم کنیم هر چند که ذره ای از بار غم دلمون سبک نشده......

دوست دارم به عادت قبل بیشتر برات عکس بذارم تا خاطره های تصویری زیادی برات به یادگار بمونه.....پس نازنينم بیا تا مثل همیشه با هم همراه بشیمو خاطرات خوبمونو مرور کنیم.....

 پارک آب وآتش

ميدوني که رفتن به پارک جزئ عادت روزانه مون شده......تو هم که تا اسم پارک مياد ذوق ميکني و تا به اونجا برسيم سخنها در وصف رفتن به پارک وخطراتش براي بچه ها و وسايلي که قراره سوار بشي براي منو باباجون ميگي......هرچند که فقط وفقط عاشق سرسره اي وگاهي وسط اين سرسره بازيا الا گلنگي هم سوار ميشي......

 عشق من

نازدونه مامان

توي اين پارک رفتنا يکهو به خودم اومدم وديدم که اي دل غافل ....دختر برگ گلم  چقدر تند تند داره بزرگ ميشه وما بيخبريم......ميگي نه.....نگاه کن به اين عکس آخه......

چشم نخوري ماماني

 فرشته کوچولوي ظريف من ورزشکاري شده براي خودش......چشم بد از روي ماهت دور باشه نازدونه من......

زندگي...

به اتفاق خاله اينا چند روزي رفتيم ييلاق ......بعلللللللللللله مثل هميشه باغ آقاجوني....جاده چالوس....الهي هميشه پايدار باشه....هرچند باباجون به خاطر مشغله کاري همراهمون نبود وجاش خيلي خالي بود....ولي اين سفر کوتاه توي تغيير روحيه ما خيلي تاثير داشت....

گل گلخونه

ماهي مامان

عزيزدردونه

فرشته کوچولو 

به لطف ومهربوني باباجون يکي از آخر هفته ها رفتيم پارک ارم......جاي همگي سبز.....

خوشگل خانوم

چون خيلي برات از باغ وحش وحيوونا صحبت کرده بودم اول رفتيم اونجا....وتو کلي از ديدن حيواناتي که فقط عکسشونو توي کتابا ديده بودي ذوق زده شدي.......

آبنبات

عشق وزندگي

کياناي مامان

بعد هم پارک........فقط همينقدر برات بگم که هر وسيله اي که مناسب سنت بود رو چند بار سوار شدي.....مثلا قوي آبي سه بار......جت پرنده سه بار......

 

بازم عشق وزندگي

کيانا در قطار

کيانا وباباجون

خيلي بهت خوش گذشت .....خدا رو شکر.......

قبل از عيد امسال بليط بازديد از برج ميلاد به دستمون رسيده بود که تا آخر ماه فرصت داشت....بنابر اين آخر هفته اي که گذشت بالاخره رفتيم......

خوشگل من

تو از ديدن محوطه باز برج وديدن فواره ها خيلي هيجان زده شده بودي....

خوش تيپ من

بپر تو بغل مامان

فداي قد وبالات

 

 

بعد هم که رفتيم بالا وديگه نميشد نگهت داشت...منو باباجون از ديدن شيطنتهات که البته بيشتر به کاراي پسر بچه ها شبيه بود متعجب شده بوديم......

يکي يکدونه

کنجکاو من

 

پدر ودختر کاشف

شهر فرنگ

گل ناز من

گلبرگ من چقدر زود داري بزرگ ميشي.....احساس دو گانه اي وجودم رو گرفته....هم خوشحال از اينکه تو..... مثل يک پيچک سر سبز وپر از حس زندگي جلوي چشماي من قد ميکشي ومن تمام آمال و آرزوهام رو توي اين وجود ظريف ميبينم وهم غمگينم از اينکه روزهاي به اين شيريني وسرشار از عشق با تو بودن به يک چشم برهم زدن ميگذرن وبه تاريخ پيوند ميخورن.......چه ميشه کرد....شايد همين باعث بشه قدر لحظه هامونو واطرافيانمونو بهتر بدونيم

آبنبات شيرين من.....دختر خوشگلم ......دلنوشته امروز هم به پايان رسيد....بهت قول ميدم مثل گذشته زود به زود برات بنويسم وحرف بزنم.....ميدوني که قول مامان قوله......مگه نه.....

فداي چشمات

 

ميبوسمت......ميبوسمت.....ميبوسمت.....واي که هيچوقت از بوسيدن وبوييدنت خسته نميشم بهترينم.....تا برگردم (چشم مهربان خداوند به وجود نازنينت....)

ميميرم برات ماماني

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

خاله خانوم
22 مرداد 91 15:08
واي عزيزم چقدر خوشحالم که باز مثل قديما با همون سبک وسياق قشنگ نوشته هات اومدي......هزار تا بوسه براي اين دخمل هميشه خوش تيپ.....
همراز
22 مرداد 91 15:16
سلام عزيزم...خوش اومدي...دلم براي دوتاييتون تنگ شده بود....چقدر عکساتون قشنگه......
رضا
23 مرداد 91 8:54
سلام ....خيلي خوشحالم که به زندگي عادي برگشتين....خداروشکر....از ديدن عکساي زيباي دختر خوشگلتون شاد شدم....اميدوارم هميشه خوشبخت وشاد باشيد...
سیدمهدی
24 مرداد 91 4:19
سلام متاسفانه آپم دردناک هستش
باباکامران
24 مرداد 91 12:25
عزيز دلم از ديدن عکسات روحم تازه شد....تو و مامان خوبت اميد زندگي من هستيد
مریم(مامان روشا)
27 مرداد 91 2:36
به به خوشحالم از این همه خوشی و تفریحتون...الهی هیچکس غم نمیدید کیانای نازم خیلی دل خاله برات تنگ شده بود قربونت بشم که بزرگ شدی و مثل همیشه خوشگل
مامان مليكا
28 مرداد 91 10:02
ايشالا هميشه هميشه شاد و خوش باشيد هردوتون رو مي بوسم پيشاپيش عيدتون مبارك
پرنيان مامان آوا
1 شهریور 91 8:13
سلام عزيزم....چه خوب که باز اومدين....با ديدن عکساي دخمل هميشه خوشگلو خوش تيپ کيف کردم
مامان سونیا
2 شهریور 91 16:27
وای چه دختر ناز و خوشگلی دارید خدا نگهدارش باشه مثل اینکه پارک و باغ و برج میلاد حسابی به گل دختر خوش گذشته انشاالله همیشه شاد و خندون باشه به وب ما هم سر بزنید و با نظراتتون خوشحالمون کنید
سیدومامان
3 شهریور 91 16:13
سلام چه دخترنازی دارین.خدابراتون حفظش کنه
آزاده
4 شهریور 91 15:47
عزیزم خوشحالم که با وجود غم دلت به فکر کیانا هستی آفرین به وجود پر مهرت
مامان یه کیانای دیگه
21 دی 91 12:53
سلام منم مامان کیانا هستم با این تفاوت که کیانای من 29 آبان90 ساعت 9.30 به دنیا اومد از مطالب و عکسهات خیلی لذت بردم منم تصمیم گرفتم برای دخترم بنویسم یعنی از تو یاد گرفتم امیدوارم با هم در ارتباط باشیم