كياناكيانا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

كياناي مامان

نوروز آریایی ما

یکی یکدونه...گل گلخونه من سلام.... ميدوني چقدر منتظر بودم تا يه فرصت ناب از راه برسه ومن بتونم خاطرات خوب عيد 91 رو براي تو نازنينم به تصوير بکشم؟؟؟؟؟؟؟ آخه دخمل قشنگم توي اين موقعيت پيدا کردن يه فرصت واسه نوشتن معجزه است....ميدوني که تا ده روز آينده بايد اسباب کشي کنيمو خونه رو تحويل سازنده بديم.....حالا تصور کن يه مامان و باباي کارمند با يه عزيز دردونه کنجکاو ووروجک که دوست داره از همه چيز اين اسباب کشي سر در بياره چه روزگاري دارن....اين روزا تا از اداره برميگرديم مشغول جمع آوري اسبابها ميشيم..اين وسطها هم بازي کردن با تو وآشپزي و....رو هم اضافه کن..... براي همين نوشتن از تعطيلات عيد امسال يه کمي دير شد...ولي حالا با کلي ...
20 فروردين 1391

به يگانه دختر بهاري ام ......

  دختر زیبای بهار........ برگ گلم..... کیانای نازم... مهتاب شبهای زندگي....خورشید روزهای بی دغدغه.... سلام.......... در آغازین لحظه های یکهزار وسیصد ونودو یکمین سال از گاهشمار خورشیدی..... من.... برای تو ......زیباترین گلبرگ جهان ....همه خوشبختیهای دنیا را میخواهم......همه آنچه را که در هستي بيکران خداوند نور مينامند......همه لبخندها....قهقه هاي از ته دل.... خوب باش دخترکم....خوب.....همانگونه که هستی....اما به خاطر بسپار که خوب بودن مهم نيست بلکه اين خوب ماندن است که اهميت دارد... خوب بمان دخترکم....چراکه سکه زندگي همواره دو رو دارد....يک روز پر از شادي ودلخوشي وديگر روز اندوه بار وغمگي...
17 فروردين 1391

و اینک بهار 1391 خورشیدی

  ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها ای تدبیر کننده روز و شب ای دگرگون کننده حالی به حالی دیگر حال مارا به بهترین حال دگرگون کن       سال نومي شود.زمين نفسي دوباره مي كشد.برگ ها به رنگ در مي آيند و گل ها لبخند مي زند و پرنده هاي خسته بر مي گردند و دراين رويش سبز دوباره...من...تو...ما...كجا ايستاده اييم.سهم ما چيست؟..نقش ما چيست؟...پيوند ما در دوباره شدن با كيست؟...زمين سلامت مي كنيم و ابرها درودتان باد..........    و ...   سال نو مبارك ...چون هميشه اميدوار       سال نومبارك... ...
2 فروردين 1391

نوروز میرسد.......

فرياد زد چكاوك:                                    ((نوروز مي رسد)) تاكِ برهنه گفت: - "گرجان به مژده ي تو فشانم روا بود اما هنوز سرماي بهمني نشكسته است وين برف دير پاي انگار تا ابد بر فرقِ كاج پيرِ خانه نشسته است آن كاروان شادي و گل از كدام راه در اين هواي سردِ توان سوز مي رسد." بيد كهن به رقص درآمد كه  غم مدار تا من به ياد دارم نوروز دل فروز نوروز جاوداني نوروز مردمي در وقت خود شكفته و پيروز مي رسد........ هر جاي اين جهان كه ز ايران نشانه اي ست در پيشواز ...
24 اسفند 1390

یک روز...یک عروسی

نازنین دخترم سلام.... بالاخره این چند روز هم تموم شد ویک کمی سرم خلوت شد تا بتونم بیامو از خاطرات خوب این روزا برات بنویسم......میدونی که توی هفته گذشته دو تا جشن عروسی دعوت بودیم برای همین روز چهارشنبه رو مرخصی گرفتم تا با فراغ بال به کارامون برسیم......خلاصه حاظر شدیمو رفتیم عروسی....تو هم که دیگه معنای اینجور مراسمها رو خوب میفهمی از همون اول تا وقتی برگشتیم مشغول چرخیدن توی سالن بودیو وجمع کردن سکه هایی که روی سر عروس و داماد ریخته بودن.....بنده خدا عزیز هم مثل همیشه دستش درد نکنه توی مواظبت از تو خیلی کمک حال من بود.....تمام سکه هایی که جمع کرده بودی رو برات شست تا دستات کثیف نشه...توهم همه اونارو بین اطرافیان تقسیم کردی....
24 اسفند 1390

این روزهای شاد......

دختر برگ گلم سلام..... امروز اومدم تا برات بگم به امید خدا روزهای شادی رو پیش رو داریم......مهمتر از همه اینکه دیگه چیزی تا آغاز سال جدید نمونده وبوی خوش عید نوروز رو از حالا میشه حس کرد......همینکه در تدارک یه تغییر باشی حالا هر چند کوچک، بهت یه دنیا امید وشادی هدیه میکنه که تا مدتها میتونه شور وشوق ادامه زندگیت باشه......نازنینم خوشبختی ثمره همین دلخوشی ها وشادیهای کوچیکه وبس..... حالا از صدای پای نوروز که بگذریم آخر این هفته دو تا عروسی دعوت شدیم...... روز چهارشنبه عروسی نوه خاله باباجون روز پنج شنبه عروسی دوست وهم دانشکده ای گلم (شیده) خلاصه که سرمون حسابی شلوغه......منم از دیشب شروع کردم به آماده کردن لباسا ووس...
15 اسفند 1390

مهربانم...تولدت مبارک

امروز خورشید درخشان‌تر است و آسمان آبی‌تر نسیم زندگی را به پرواز می‌کشد و پرنده آواز  جدید می‌سراید امروز بهاری دیگر است در روز تولد مهربان‌ترین در میلاد کسی که  چشمانم با  حضورش بارانی است امروز را شادتر خواهم بود و دلم را به میهمانی آسمان خواهم برد جشنی برای میلادت بر پا خواهم کرد تمامی گلها و سبزه‌ها در میهمانی ما خواهند سرود ای مهربان‌ترین روزهای زندگی هر روز گوارا باد میلادت مبارک   ♥♥♥همسر بی همتایم....باباکامران مهربون تولدت مبارک....همیشه بمون بمون بمون که بودنت نبض زندگی وخوشبختی ماست........&hearts...
11 اسفند 1390

گل گلخونه....گرمی خونه

پرنسس کوچولوی من سلام.... توی این روزهای سرد وزمستونی خونه دل ما گرمه گرمه....آخه از تموم دنیا ماییمو این یکدونه دختر....گاهی وقتا با خودم فکر میکنم هیچ چیز در این جهان پهناور شیرین تر از طعم دلنشین دختر داشتن نیست....یه حس لطیف از داشتن کسی که میدونی تمام روح وفکر وجسمش مثل توئه....انگار که داری بچگی های خودتو مثل فیلم میبینی....با همون افکار...همون ناز واداها...واز همه مهمتر همون عشق واقعی وتعصب دخترونه برای پدر ومادر که مثال زدنی نیست....امروز تصمیم گرفتم برات از شیرین زبونیا وشیرین کاریات که واقعا منو باباجونو متعجب میکنه بنویسم تا بعدا بخونی وبدونی که چه نی نی بامزه وبلایی بودی...هرچند تا جاییکه امکانش بوده ازت فیلم گرفتم تا بعد...
8 اسفند 1390

يک روز...هزار حرف

دختر نازم ....برگ گلم...سلام امروز روز دلتنگی مامانه......آخه باباجون برای اولین بار در زندگی مشترکمون رفته ماموریت....آبادان.....میدونی برای چندروز......دیشب ساعت ٧ پرواز داشته وامشب ساعت ١٠ برمیگرده ....وای نگو چه مامان لوسی...نخند به من.....حالا بعدها انشاا....خودت تجربه میکنی ومیفهمی که جایی که عشق هست منطق خیلی سخت میتونه جایی برای خودش پیدا کنه.....خلاصه با اینکه روزای عادی از صبح تا بعد از ظهر همدیگه رو نمیبینیمو فقط تلفنی از حال هم با خبریم....ولی انگار فقط احساس اینکه فرسنگها از اونیکه دوسش داری دوری کفایت میکنه....حالا بگذریم که اگه روزای عادی ده بار باهم تلفنی حرف میزدیم...امروز شده بیست بار.......  حا...
3 اسفند 1390